نویسنده: عارف محب تاجر سرشناس و خوش نام کشور
پس از سالها آشنايى و شناخت كه با بزرگان مردم خویش داشتم ! به اين نتيجه رسيدم كه بزرگان قوم هزاره با تمام مشخصات ذاتى خوب ويا بد كه دارند واضح است كه از آدرس قوم و مردم به مسند قدرت و اریکه سیاست تكيه زده اند؛ اما دلمشغولی بزرگان به پارهی از باورها و سلیقههای خودی و غیر آزموده شده و چسبیدن به منافع شخصی و کمتوجهی به منافع جمعی، چنان چشم و گوش شانرا بسته است، که هيچ نخبهى قومرا غیراز خود تحمل ندارند.
جامعهی هزاره كه از لحاظ اقتصادى نسبت به ديگر اقوام ساکن در كشور در سطح ضعيفتر قرار دارد . واضح است كه يكى از عوامل اساسی این وضعیت نا خوشایند نگاه كوچك “بزرگان ” اين مردم است که تا همین اکنون کمترین تمایل و حسن نیت از خود نشان نداده اند که در کنارشان و یا به حمایت شان کسی و يا جمعى به رشد و بالندگی اقتصادى برسد.
اصلی که هم اکنون از سوی آنان با بیتفاوتی و اغماض به فراموشی سپرده شده است. بهبود وضعیت اقتصادی مردم و احقاق حقوق حقهی آنان در این برههی زمانی که آنان در محاسبات و معاملات قدرت شامل اند با جرئت ميتوان گفت در هیچ یک از خواستها و نیات شان شامل نیست.
آنها نه چنین ارادهی دارند و نه آگاهی آنرا ، در یک سخن این جماعت در واقع با برنامه یا تز اقتصاد جمعى نا آشنا هستند . در موجوديت اينها نه تنها كسى رشد نكرده كه به دلايل محسوس و مشهود مانع رشد خيلى از تجار و سرمايهداران مردم ما هم شده اند . اين به ان معنى استكه اينها يعنى مدعيان “بزرگى قوم” اولا نسبت به مردمشان ديد ابزارى دارند از زاویه کژنگاه می کنند.
ثانيا به جز خودشان ديگرانرا بر نمىتابند، هزارهى كه سرش بر تنش بيارزد، براى اينها قابل هضم نبوده و نيست كه اين بزرگترين جفا در حق مردم و خودشان است که می توان از آن به (نخبه كشى ) تعبیرکرد.
یعنی توقف و ایستایی و نوع استبداد خودى، این از گذشته پچیدهترو درک وفهم آن کمی دشوار و گیج کننده است كه چرا…. ؟ آن چه گفته آمدیم بيانگر حسحقارت و كوچكبينى اينها نسبت بهمردم شان ميباشد !
اگر در كنار اينهمه قشر با كيفيت كه در تمام عرصهها داريم ، تعدادى تاجر و شركتهاى مطرح و موفق ميداشتيم بدون شك نتيجه در تمام معادلات سياسى غيرازين بود. بنده از خیلی سالها پیش حرفم همين بود و هنوزهم است كه عبور از بنبستها دراين جغرافياى تنك سياسى، مذهبى و قومى و در كل تمام محروميتهاى تاريخى كه تبديل به يك عُقده شده و هر روز در حال غرق شدن و دست و پاه زدن در چاه فقر و رفتن به جادههاى مهاجرت اجبارى كه كشورهاى قدرتمند بهخاطر اهداف شان اين مردم را سيل آسا به قربانگاهها ميفرستند .
فقط و فقط تقويت اقتصاد مردم ميباشد !!!
من بهعنوان كوچكترين فرد از جامعهی تجار هزاره كه از بيست وشش سال قبل با اينها (بزرگان )در دورههاى مختلف همكارى مالى داشتم، درد و محروميتها را در طول وعرض آن عملا لمس كردم و چشيدم ! نهخودم و نهشخصى ديگرىرا سراغ دارم كه مورد توجه وحمايت اينها قرار گرفته باشند. كه متاسفانه شرايط تجارت و سرمايهگذارى در افغانستان بهشكلی است كه اگر تجارت موفق داشتهباشي نيازمند و محتاج دولتمردان ميباشى .
وهميشه و در هرفرصتی موضوعات خوب و كلان اقتصادىرا با اين “بزرگان ” مطرح ساختم؛ ولى بهخاطر عدم ديدگاهِ كلان و موضع استراتيژيك از خودگذر و ديگرپذير، موفق نشدم كه اين بزرگوارانرا مجاب كنم! كه اين مردم اگر به جنرال ، سرباز ، سياستمدار ، تحصيلكرده ، هنرمند ، و صلواتگوى نياز دارد ، بهتاجر و سرمايهدار هم نياز دارند. چون تاجران گردانندگان چرخه اقتصادى كشور ميباشند و توليد كارميكنند. در حالی که بودند و هستند افراد و اشخاصیكه استعداد و توانايیهاى فردى و اقتصادى داشتند؛ ولى متاسفانه كه مورد بىمهرى اينان قرار گرفتند و كشور را ترك كردند و حالا در كشورهاى بيرونی با صدها مشكلات دم پس ميزنند .
ميدانم! نوشتن اين سطور برايم مشكلآفرين خواهد بود و دوستهاى بسيار زياد و قديمىام از من آزرده خواهند شد؛ ولى قبلا از آنها معذرت ميخواهم ! و از آنها ميخواهم تا اين حقرا از من و امثال من نگيرند.
و بگذارند تا حقايق بيان شوند و كمبودها نقد شوند. اين بود كه بر خود وظيفه دانستم! تا اينبار با زبان قلم حرفمرا و دردم را به گوش شان و مردمم خویش برسانم . چون از گفتمانهای دو به دو نتيجه نگرفتيم؛ ولى حد اقل نتيجه اين خواهد بود . (جرئت بخشيدن به نسل سومی های جامعه كه از کارنامه و تجارب نسل اولىها و دومىها اگاه شوند ).
بزرگترين علت كه مردممرا سر خورده وكمجرئت میبينيد و در صحنههاى اقتصادى كمتر فعال هستند و درخشش آنچنانى ندارند همين موضوع نخبه ستیزی بزرگان را ميدانم ! و محدود تاجر و سرمايه داریكه در دور و بر اين بزرگوارها هم هستند، بدون شك متضرر و نوع رابطههايشان كاذب يعنى “تو به مه ، مه به تو ” مى باشد . شخصا خودم با جرئت و با افتخار اعلام ميكنم! كه هيچ درخواست شخصى در طول اين مدت نداشتم و نخواهم داشت و قصد توهين و اهانت هم ندارم؛ ولى به عنوان يك فرد كوچك از صنف تجار جامعه هزاره و يكى ازهزاران درد مردمم را به رُخ شان ميكشم! تا اينها توجه كنند!!
كه توانمندى و افكار وحتى سرنوشت مردم را بيشتر ازين به گروگان نگيرند و بر خود وظیفه بدانند تا از این جغرافیای تنگ فکری بیرون شوند و این مردم را گدا و متملق بار نیاورند و گرنه قضاوت تاریخ سخت بی رحم است و خواهد بود.
قومای خوبم !!
آیا میدانید! كه سهم مردم ما از میلياردها دالریكه در كشور سرازير شد زير يك درصد است ؟
آيا ميدانيد! كه در بين صدها شركت واردكننده مواد نفتى سهم مردم تان از دو يا سه شركت تجاوز نميكند؟
آيا مىدانيد كه در تمام سكتور معادن بهجز يك يا دو شركت آنهم در ذغال سنگ دره صوف فقط دوهزاركارگر مزدبگير روزمره كار ميكند ؟
آيا ميدانيد که در سکتورهای مخابرات، بانکداری، خدمات صحی، بيمه و صنایع بزرگ و متوسط سهم شما تقریبا صفر است؟
آیا میدانید که از لحاظ اقتصادی جز فقیرترین مردم این سرزمین هستید؟
و آیا میدانید که رشد اقتصادی مردم شما چند مارکیت بدون نقشه در حاشیه سرک برچی (جاده شهید مزاری) آن هم از اشخاص معلومالحال دیگر هیچ است!
با اين آمار فاجعه آمیز به کدام سمت روانيم !؟
در پی این پرسشها هریک از بزرگان قوم که مدعی رهبری قوم و مردم خویش اند بایستی پاسخ روشن و قانعکننده داشته باشند، که باتاسف بر بنیاد شواهد و مدارک مشهود و محسوس هممچون چیزی وجود ندارد.
حالا باید یکبار دیگر ازخود بپرسیم! اگر ما برای تقویت بنیه اقتصادی مردم نکوشیم در آينده چهحرفی براى گفتن خواهیم داشت؟ پرسشی که اگر از روی دردمندی و تعهد و انگیزه، خدمت شان مطرح نشود، نگاه و نگرش ما دگرگون نخواهد شد و افق اندیشگیما سامانهی نو نخواهد یافت. در همان راهی که رفته ایم٬ بازخواهم رفت و نتيجه همان خواهد بود، که است .
بزرگان قوم هزاره که هم اکنون در مقام های بلند دولتی تکیه زده اند، باید بدانند که !!
مردم شما همواره مردم زحمتکش ٬ مستعد و توانمند بودند و هستند؛ ولى هميشه مورد بى مهرى شما قرار گرفته اند،شما تا این جای کار جز خودبینی ٬ خود محوری و خویشخوری هیچ برنامه اقتصادی در سر نهپرورانیده و حتى در تشكيلات حزبى شما چیزی به نام كمسيون اقتصادى وجود نداشته است.
گویا آنها با چنین نگرشها و فعالیتها كاملا بيگانه اند. از سوی هم محدودیت فکری آنها به گونهی استکه نمیتوانند ابعاد ارزشی موضوع را در مقیاس وسیعتر بنگرند و زمینهساز بستر مناسب برای مردم خویش شوند که سالیان دراز با اشکال از ستم و بی عدالتی حاکمان و زمامداران وقت روبه رو بوده اند. اینان فقط قادراند پیش پای شانرا ببینند و در صدد تحکیم پایههای قدرت كاذب خود شان باشند .
راهکار دیگری یا بلد نیستند و یا چنین ارادهی در آنها اصلا وجود ندارد. نگاه شان به اقتصاد و سرمايه نگاه کاسبکارانه و تک بعدی ست. سرمایه از نظر آنها همان درآمدها و مصارفات خودشان است و بس . این که مردم شان در چه وضع و حالند، هیچ دغدغه یی خاطرشانرا نمیآزارد و همچنان سوار بر سمند خیال به پیش میتازند و از روشهای بی نتیجه و آزموده شده دست بر نمیدارند.
آيا پیشتر از این دوره، بازهم وضعیت همينطور بود ؟
نه اواخر حكومت داكتر نجيب نصف جواز شركتهاى تجارتى برا ی مردم شما صادر شده بود.
اگر به تناسب زمان و مكان محاسبه كنيم در زمان استاد مزارى در شرايطیكه غرب كابل محاصره بود و مشكلات زياد اقتصادى دامنگیرش و حزبش بود، شخصا شاهد بودم كه از بودجه حزب وحدت تاجران هزاره را كمك مالى كرده و از بودجه حزب قرضه داده بود . در زمان حكومت كمونيستى، اقاى كشتمند و همكارانش شركت سهامى كوهساران و شركت سهامى دره تركمن را تهدابگزارى كردند و دهها مورد ديگر.
آهای بزرگان كوچك نظر !!
هنوزهم دیر نشده مختصرا چند نمونه پيشنهاد ميكنم :
در وهلهی نخست كمیسيونی متشکل از اقتصاددانان، نخبگان، افراد موفق، دلسوز و کار آزموده تشکیل شود ،تا آنها روی موارد ذیل برنامهریزی کنند:
١-ايجاد يك كميسون مقتدر حمايتى و دفاعى كه در تركيب آن افراد توانمند و با پوزيشنهاى كلان دولتى حتى خود رهبران و حقوقدانان نخبه و جلسات منظم و رسيدگى به شكايات و معضلات قشر بازار و سرمايه دار مردم شوند .
٢- تشكيل موسسات مالى در قالب بانکها و موسسات خدمات پولى و شركتهاى بيمه .
٣- سرمايهگذارى و تشبث در اصناف پردرآمد و سودده مانند احداث ورزشگاهها و شرکتهای تولیدی نساجی، لباس و مواد
خوراکه، تحت لايسنس برندهاى معروف دنيا ، و يا تهيه و توليد براى کمپنىهاى بزرگ مانند تجربه موفق كشور بنگلادیش از این لحاظ می تواند برای ما الهام بخش باشد. اینگونه كارها را كشور بنگلاديش به ماركهاى معروف دنيا انجام ميدهد. ازقرار معلوم همین اکنون٬ بزرگترين و معروفترين برند لباس در كشور بنگلاديش توليد ميشود وبه این سبب میليونها بنگلاديشى صاحب شغل و سرمايه شده اند.
٤- تشكيل فونديشن زير هر نام و عنوان به هدف رسيده گى براى مردم بىبضاعت وايجاد شغلهاى خانهگى و كوچک در مناطق محروم براى قشر ضعيف .
ايجاد صندوق صدقات و نذورات و پخش آن در سطح كل مردم مخصوصا كابل و خارج از كشور به شكل دخلكهاى صدقه و تبليغ و آگاهىدهى براى تمام اقشار مردم به خاطر تقويت صندوق و هزينه كردن پولهاى جمع آورى شده در راستاى تقويت معارف درسى اطفال و جوانان براى تحصيلات در خارج و داخل كشور .
٥- راهاندازى موسسات توليدى از قبيل دامدارى ، توسعه و ميكانيزه كردن زراعت ، قالينبافى، نخريسى و تقويت شغلهاى محلى وسنتى وغيره .
٦- ماركیتينگ و لابيینگ توسط افراد شايسته قوما در خارج از كشور به خاطر آگاهى دهى و دستیابی مردم به معادن بكر و دست نخوردهی كشور .
٧- ارتباط و تبادل ظرفيتهاى اقتصادى مردم در خارج كشور و مردم داخل به مثابه يك پل ارتباطى به هدف تبادل تجربه و حمايت مالى ازهمديگر .
٨- ايجاد شركتهاى سهامى توليدى ، زراعتى، تجارتى در بين اقوام و مناطق مختلف و تقويت روحيه رقابتهاى سالم و سازنده .
٩- ظرفيتسازى اقتصادى در قالب شركتهاى بزرگ و كوچك سهامى تحت حمايه بزرگان در داواطلبىها و قرارداد هاى كلان در حال انجام كشور خود ما .
١٠-راه اندازى برنامههای قرضههاى كوچك بدون سود براى طبقه ضعيف و تقويت اقتصاد عمومى مردم از بودجه قشر سرمايهدار و يا هم دولت خودما و يا كشورهاى دونر وعلاقهمند،مثل موسسه اوپيك امريكا و دهها و صد ها موسسات خارجی كه با يك برنامه و پلان مشخص و مدون از قبل ساخته شده حاضر اند پول بدون تكتانه(سود یا ربا) در اختيار موسسات توليدى و ارتقاى ظرفيت هاى اقتصادى قرار بدهند .
١١- قراد داد و ايجاد شغل براى قشر ضعيف و كارگر با كشورهاى كه نياز به كارگران ساده دارند؛ مانند كشور استراليا و كشور هاى حاشيه خليج و صدها کمپنى خارج از كشور .
١٢- راه اندازى موسسات تربيوى و ظرفيتسازى تجارتى و توليدى و آگاهى دهى عمومى و انتقال تجربه و آموزش سرمايهدار شدن به قشرضعيف مردم و نگاه رفاهى از شهر به روستا .
و دهها مورد ديگر كه این مقال گنجایشش را ندارد. و اين خلاصهى از طرح هايم بود و ده ها مورد ديگر كه به يك نصف كتاب تبديل شده در صورت تمايل اينها در اختيار شان ميگذارم و خودم هم بدون هيچ توقعى حتى يك تشكرى در خدمت مردم مظلوم و رنجديده تاريخ خود هستم .
اگر ميگوييد اين كارها شدنى نيست! و نمي شود اين مردمرا زير يك سقف گرد آورد ! به جواب تان بايد گفت، چطور ميشود که در دنياى سياست كه بر محور منافع و تخصص تان ميچرخد مردم را زير نام «بابه مزارى» جمع ميتوانيد !؟
پس اگر چنین چیزی ممکن بوده و است اين هم شدنى است و ميشود ! کافی است نوع نگاه تان به مردم از بالا به پائین نباشد و مردم تانرا بشناسيد و فرصتها را هدر ندهيد . مردم هوشيارند، تمام اعمال تان را زير نظر دارند ؛ نمونه و مثال عينى كشور اسراييل استكه با تمام اختلافات عقيدتى سياسى و جغرافيايى كه در منطقه و جهان دارد وبا در دست داشتن اقتصاد جهانى قدرتمندترين كشورهای دنيا با خود همسو کرده است.
در اخير تكرار مى كنم راهى بيرونرفت از تمام مشكلات سياسى قومى و مذهبى ” تقويه بنيه اقتصاد مردم است !!
همچنان قصد و مرادم اهانت و توهين به هيچكس نبوده و نيست و همه خورد و بزرگ براى من قابل احترام بوده و است .
اين سياههی نقادانه از جايگاه رهبران چيزى را نكاسته چون لُطفى از “جهل عوام ” هنوزهنوزها تا بيدارى و اگاهى عمومى شامل حال شان است . و اگر كمى تلخ كلامى كردم اهميت و جديت موضوع مرا مجبور ساخت . مه هنوز هيچى نگفتيم با” شوخى “
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
پ-ن هموطنم و دوستم و مردم غیورم !
مرا متهم به قومگرايى نكنيد و بدانيد كه قوم هزارهى تان مظلومتر و محرومتر از ديگر اقوام تان بوده و است . باور نداريد ورق بزنيد صفحات تاريخ را و بيبینيد كه اين مردم رنگ پريده با آه سرد و تن لرزان صحنههاى بسياربسيار تراژيک كشور را رقم زده اند كه دل هر انسان ازاده را خون مى كند .
به اميد كشور آباد و سربلند برادرى و برابرى تمام اقوام كشور، و سبز باد حس انساندوستى و انسانيت .
ازخداوند منان براى همه توفيق خدمت براى كل مردم افغانستان داغديده و فقير ميخواهم!